سراج24، محمدمهدیادیبی/ گاهی وقتها یک جورهایی انگار از بزرگ بودنِ خودمان خسته میشویم. شاید گاهی دلمان بخواهد به دوران کودکی بازگردیم و ساعتی را کودکانه زندگی کنیم؛ امّا همه به ما میگویند که غیرممکن است.
تجربهای شخصی که به من در این مورد کمک کرد؛ خواندن کتابی بود که برای گروه سنّی نوجوان نوشته شده بود. یک کتاب در اندازهی تقریباً کوچک؛ یعنی چیزی بین کوچک و بزرگ و نه متوسط؛ درست مثل «نوجوانی». دورهای بین کودکی و جوانی که حدّ وسط هم نیست.
کتابی عجیب با عکس یک گربهی بزرگ و یک پسربچه که روی نیمکتی رو به ماه و پشت به ما نشسته بودند. دقیقتر که نگاهش کردم، اسم «پاستیلهای بنفش» روی جلد بنفش رنگش خودنمایی میکرد. همه چیز برایم جذاب بود و شوق خریدش را حس میکردم و در نهایت آن را خریدم.
شاید برایتان سوال شده باشد، چرا خواندن کتابی که برای گروه سنی نوجوان نوشته شده است را دارم به بزرگسالان توصیه میکنم؟
در اینکه این کتاب برای کودکان و نوجوانان، کتاب مناسب و خواندنی خواهد بود، شک نکنید.
«کاترین اَپِلگِیت»، نویسندهی خوش ذوقِ ادبیات کودک و نوجوان؛ داستانی را در این کتاب روایت میکند که بسیار مناسبِ حسّ و حال لطیف کودکانه است. ترجمهی فوق العاده و هنرمندانهی خانم «آناهیتا حضرتی» باعث شده که این زیبایی و لطافت به خوبی حفظ و منتقل شود.
داستان «پاستیلهای بنفش»، در مورد زندگی یک پسربچه با یک خواهر کوچکترِ دوستداشتنی و مهربان و البته یک دوستِ خیالی است. اینها شاخصهای اصلیِ کتاب هستند که با خواندنِ چند صفحهی اول داستان، به آنها پِی میبرید.
در ادامه، شما متوجه پدر و مادرِ خانواده و شخصیت آنها میشوید. افرادی که در اوج سختی و ناراحتی، به خوبی میدانند که چگونه هوای یکدیگر را داشته باشند و سعی کنند روحیهی خود را حفظ کنند. پدر و مادری که در اوج مشکلات و بیماری، هرگز تسلیم نمیشوند و جز مبارزه، شادی، تلاش و خوب زندگی کردن را به فرزندان خود نمیآموزند.
امّا اگر شما هم مثل من مقدمهی کتاب را بخوانید؛ متوجه خواهید شد که چرا مطالعهی این کتاب برای همهی گروههای سِنّی مناسب است:
«... ای کاش یکی میاومد و یه آماری میگرفت ببینه چند درصد آدما توی زندگیشون دوستِ خیالی داشتن. شاید همه دارن و فقط روشون نمیشه به بقیه بگن؛ میترسن که بقیه در موردشون فکر بد کنن! این رو باش؛ دیوونه! ... منم یه دوست خیالی داشتم! اولین بار، وقتی که 7 سالم بود دیدمش و تا پنجم ابتدایی باهاش دوست بودم. قضیهش کاملاً محرمانه ست! شرمنده، نمیتونم لو بدم! خلاصه که خوندن این کتاب باعث شد دوباره دوست خیالیم رو ببینم؛ اونم بعدِ سالها که اشتباهی فراموشش کرده بودم... دوست خیالیتون رو جدی بگیرین و هیچ وقت فراموششون نکنین. با دوستای واقعیتون در مورد دوستای خیالیتون صحبت کنین... فرق زیادی بین خیال و واقعیت نیست؛ اما این بزرگ شدنِ لعنتی، کارو خراب میکنه و اشتباهی به آدم میگه که واقعیت مهمتر از خیاله! کی گفته! خیلی از چیزای خیالی، خیلی بهتر و لذتبخشتر از خیلی چیزای واقعی هستن. تا آخر عمر یادتون نره که واقعیت بهتر از خیال نیست.»
اگر شما هم مثل من با خواندن این مقدمه ذوق کردید؛ پیشنهاد میکنم که دستدست نکنید و در هر سنّ و سالی که هستید، این کتاب را مطالعه کنید.
با مطالعهی این کتاب، شما تجربهی یک زندگی شیرین همراه با یک دوست خیالی را خواهید داشت؛ چیزی که شاید در کودکی خودتان هم آن را داشتهاید ولی هرگز در موردش با کسی صحبت نکردید.
انتهای پیام/
0نظر