اوقات شرعی تهران
اذان صبح ۰۴:۲۸:۵۶
اذان ظهر ۱۲:۰۹:۵۹
اذان مغرب ۱۸:۴۱:۵۵
طلوع آفتاب ۰۵:۵۴:۴۷
غروب آفتاب ۱۸:۲۳:۴۵
نیمه شب ۲۳:۲۶:۵۰
قیمت سکه و ارز
۱۳۹۴/۰۳/۰۷ - ۱۰:۱۳
یادداشتی بر اولین فیلم صفی یزدانیان

یک تقلید بی‌رنگ و لعاب

در «در دنیای تو ساعت چند است؟»، شاهد فیلمی به سبک فرانسوی هستیم که چند سالی است پس از «جدایی نادر از سیمین» در سینمای روشن‌فکرانه باب شده است. فیلمی که هیچ دغدغه‌ای ندارد و صرفا تمامی بازیگران فیلم با یادآوری گذشته‌ی خود زندگی می‌کنند و تمامی لحظات شیرین آن را با تمامی جزئیات به یاد دارند، حتی دیالوگ‌های ایام کودکی.

یک تقلید بی‌رنگ و لعاب
سراج24، بازیگر اصلی این فیلم لیلا حاتمی در نقش گیله‌گل (گلی) است. گلی پس از سالیان دراز بدون هیچ علت و انگیزه‌ای برای مدت کوتاهی از فرانسه به میهن بازگشته است، در حالی که وی برای شرکت در مراسم ختم مادرش، چند سال قبل حاضر به بازگشت نشده است. با این وصف بدون برنامه‌ریزی قبلی و هماهنگی با همسرش «آنتوان» به ایران آمده است. آن چه در قالب مکالمات تلفنی وی با آنتوان بر می‌آید نشان می‌دهد که آن دو رابطه خوبی با هم دارند و علت این بازگشت، مثل بسیاری از فیلم‌های دیگر ایرانی بحث کلیشه‌ای دعوای خانوادگی و یا طلاق نیست.
 
 
در مقابل گیله گل، «علی مصفا» در نقش «فرهاد» بازی می‌کند که مغازه قاب‌سازی‌ دارد و هم‌کلاسی دوران دبستان گلی و هم دانشگاهی اوست. بازگشت گلی به کشور، مصادف است با مرور خاطرات کودکی و جوانی وی. در فیلم تمامی بازیگران دارای حافظه تاریخی بسیار خوبی هستند. گلی همه چیز را به یادش مانده است، جز فرهاد؛ پیرمرد همسایه، کارگر باغ و حتی مزه‌ی آش‌های مغازه‌ی آش‌فروش قدیمی، که پدرش او را در ایام کودکی به آنجا می‌آورد.
 
در مقابل فرهادی را شاهدیم که همیشه، از دروان کودکی عاشق گلی بوده است و در تمامی این سال‌ها جرات ابراز عشق خود را پیدا نمی‌کند. «قاب» که پنجره‌ای برای حفظ خاطرات و دل بستگی‌هاست، نمادی از شخصیت فرهاد است، کسی که بعد از مهاجرت گلی به فرانسه، همدم مادر گلی می‌شود. فرهاد به خاطر گلی، زبان فرانسه و پخت پنیر فرانسوی می‌آموزد و حتی به یاد او ساعت خود را به وقت فرانسه تنظیم می‌کند!
 
نویسنده فیلم سعی کرده با نشان دادن تعلق مردم به گذشته شیرین خود، دردهای امروز شخصیت‌های فیلم را به فراموشی بسپارد. در این فیلم شخصیت‌های اصلی به جز گیله‌گل، تنها هستند و برای فرار از تنهایی خود به گیله‌گل پناه آورده‌اند. پیرمرد فیلم در ایام جوانی عاشق مادر گیله‌گل بوده و به خاطر سفر به فرنگ برای ادامه تحصیل از او جدا می‌ماند و در تمامی این سال‌ها به جای تشکیل خانواده به خوشی‌های مادر گلی، «حوا» دل خوش می‌کند.
 
 
فرهاد و آن پیرمرد در این فیلم نماد انسان‌های عاشق هستند. انسان‌هایی که حوادث روزگار آنان را از رساندن به عشقشان بازنگه داشته و در تمامی سال‌های زندگیشان به خاطر عشق قدیمی، تشکیل خانواده نداده‌اند. فرهادی را شاهدیم که بازگشت گلی را به کشور فرصت مناسبی برای ابراز عشق خود، این بار به معشوقه متاهل می‌بیند و با سبکی مجنون‌وار که فقط خودش می‌فهمد ( به گونه‌ای که گلی او را دیوانه خطاب می‌کند) به ابراز علاقه خود می‌پردازد و این ابراز علاقه‌ی پیچیده موجب کلافگی گلی می‌شود و این کلافگی، آغازی برای ورود گلی به دنیای درون فرهاد می‌شود. هر چند این رابطه از سمت گیله‌گل صرفا از بابت رسیدن به پرسش‌هایی درباره گذشته است، گذشته‌ای که فرهاد با آن زندگی کرده است و به عنوان یک قاب حافظ آن بوده است.
 
 
گلی زمانی پی به حقیقت فرهاد می‌برد که فرهاد به خاطر جلب توجه، وارد دنیایی توهمی می‌شود و در آن دنیا با وارد کردن گلی، دنیای پر از عشقی را همراه با او در فرانسه می‌سازد، یک عشق فرانسوی: عشق یک مرد به معشوقه‌ای که سالیان درازی است متاهل شده و در فرصت کوتاه پیش آمده سعی در رسیدن به این عشق قدیمی دارد. این است سینمای به اصلاح روشنفکر ایرانی! فیلمی که موسیقی آن نیز ترکیبی است از موسیقی محلی گیلان با تم روسی تا بیننده را به سمت یک دوگانگی فرهنگی و کاشت بذر زندگی غربی در محیط سنتی ما سوق دهد.
 
شما در این فیلم شاهد نوستالوژی‌ای خواهید بود که نه تنها دغدغه آرمان‌های یک مسلمان ایرانی را ندارد که برعکس، به دنبال تخریب آن است. نوستالوژی زیباست، اما نه به‌ خاطر تخریب امروز خودمان. عشق زیباست ولی نه برای تخریب زندگی سالم و نشان دادن عشق یک مرد به یک زن متاهل.
 
منبع:حلقه وصل
اشتراک گذاری
نظرات کاربران
هفته نامه الکترونیکی
هفته‌نامه الکترونیکی سراج۲۴ - شماره ۲۴۴
اخرین اخبار
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••