به گزارش سراج24 ، باراک اوباما، رئیسجمهور آمریکا در فاصله بین وقوع فاجعه شیمیایی در سوریه - که روسها اسناد دست داشتن تروریستها در آن را تحویل سازمان ملل متحد دادهاند – و پذیرش پیشنهاد روسها مبنی بر کنترل بینالمللی بر تسلیحات شیمیایی سوریه، برای مدتی تقریبا در حدود دو هفته، تمام توانش را در کوبیدن بر طبل جنگ علیه سوریه بهکار گرفت.
در اینکه آمریکا از ابزار جنگ در سیاست خارجی خود استفاده میکند و آن را ابزار مشروع قدرتطلبی میداند تردیدی نیست اما اینکه رئیسجمهوری مانند اوباما چنین رفتاری را پیشه میکند میتواند دستکم 3 نکته مهم را در اذهان متبادر کند:
1- اوباما «جایزه صلح نوبل» دریافت کرده است. این جایزه به نام «مخترع دینامیت» مشهور است. نوبل، پس از آنکه با اختراع دینامیت ثروتمند شد، با مشاهده استفاده از آن علیه بشریت، دچار نوعی عذاب وجدان شد و سرمایه خود را صرف جایزه نوبل کرد تا تسریبخش صلح در جهان باشد. اما ظاهرا اوباما درست به عکس نوبل فکر و رفتار میکند. او ابتدا جایزه صلح نوبل را گرفته، سپس از صلحطلب بودن دچار عذاب وجدان شده و اکنون بر طبل جنگ میکوبد!
سالها پس از مرگ نوبل، جایزه او هم به سرنوشت دینامیت دچار شده و از آن سوءاستفاده میشود. نوبل میخواست این جایزه تشویقی برای صلحطلبی باشد اما ظاهرا به ابزاری برای فریب افکار عمومی تبدیل شده است. این تنها اوباما نیست که این جایزه را دریافت کرده اما از ماهیت آن فاصله گرفته است. برخی دیگر از مقامات صهیونیست و آمریکایی قبلا جایزه صلح نوبل را گرفتهاند در حالی که جنگطلب بودهاند.
در این میان تنها جای این سوال باقی است که آیا اوباما از ابتدا یک جنگطلب بود و جایزه به اشتباه به او تعلق گرفت یا محیط روانی او دچار تغییر شده است؟
2- اوباما با «شعار تغییر» به قدرت رسید و البته تغییراتی را هم ایجاد کرد. اولین تغییر مهم و وعده جدی اوباما که به آن وفا شد، رفع محدودیت سربازان همجنسگرا در ارتش آمریکا و حذف قانون «نپرس، نگو» بود. پس از این تغییر، تغییر مهم دوم همین تغییر در رویکردهاست که با کوبیدن بر طبل جنگ حاصل شده است. تصور میشد رویکرد دولت آمریکا پایان جنگهای موجود و عدم ورود به جنگهای جدید باشد اما ظاهرا شعار تغییر تنها شامل حال همین رویکرد شد. اوباما ظاهرا موفق نشد خیلی چیزها را تغییر دهد، در نهایت مجبور به تغییر سیاستهای خود شد.
البته اوباما در عرصههای اقتصادی در آمریکا موفقیتهایی را کسب کرده است اما این موفقیتها کاملا تدریجی بوده و دستکم عرفا نمیتوان نام تغییر را بر آن نهاد. این تغییر در واقع کاملا تدریجی بود اما دو تغییر دیگر تقریبا ناگهانی. از این رو، شعار تغییر اوباما نه زندان گوانتانامو را بست و نه رویکرد نظامی آمریکا را عوض کرد. در عوض وی را به یک جنگطلب بدل کرد.
3- اوباما توانسته در یک روند تدریجی و طاقتفرسا در حدود 3 درصد از نرخ بیکاری در آمریکا بکاهد (حدودا سالی نیم درصد) و خود نیز میداند درافتادن در یک نبرد در خاورمیانه میتواند دوباره هزینههایی را به اقتصاد آمریکا تحمیل کرده و روند بهبود وضعیت اقتصادی را متوقف کند.
اینکه در چنین شرایطی اوباما ابتدا خط قرمز تعیین کرده و یکسال بعد گام عملی در راستای آن بردارد، طبعا با منافع جامعه آمریکا سازگار نیست بلکه عواملی دیگر را باید پشت سر آن جستجو کرد. لابیهای صهیونیستی و لابیهای وهابی آلسعود در این بین نقشی بهسزا دارند. بهعبارت دیگر، آمریکا در اقدام متحد صهیونیسم – وهابیسم در حال حرکت به سوی جنگی دیگر است که البته احتمال آن نسبت به یک هفته قبل کمتر شده است.
تمام این اتفاقات در حالی رخ میدهد که نظرسنجیها از ناخشنودی روزافزون مردم آمریکا از کوفته شدن بر طبل جنگ حکایت دارند. در بین جمهوریخواهان همیشه جنگطلب، میزان مخالفت با اقدام نظامی علیه سوریه به 70 درصد رسیده دموکراتها که خود اوباما را بر سر کار آوردهاند، بیش از 50 درصد با حمله نظامی به سوریه مخالفاند.
اوبامای تحولخواه صاحب جایزه صلح نوبل، نشان داد که رئیسجمهور در آمریکا بیش از آنکه متغیری مستقل محسوب شود، متغیری وابسته است. 6 سال برای این تغییر مواضع 180 درجهای زمان چندان زیادی نیست. متغیرهای مستقل همانهایی هستند که سیاستهای آمریکا را در خاورمیانه تعیین میکنند. لابیهای صهیونیستی و سرمایهدارانی که از جنگ منتفع میشوند، طبعا بزرگترین منفعت را در آغاز جنگی دیگر دارند.
در شرایط فعلی انتظار میرود که جنگی در خاورمیانه درنگیرد، البته هنوز این مساله قطعی نیست. شاید برای اولین بار در تاریخ آمریکا باشد که جنگی شروع نشده متوقف میشود. به نظر میرسد از فاجعهای دیگر در جهان جلوگیری شده باشد اما تردیدی نیست که صاحب جایزه صلح نوبل، جنگطلب از آب درآمده است.