اوقات شرعی تهران
اذان صبح ۰۴:۴۵:۲۵
اذان ظهر ۱۲:۱۱:۵۹
اذان مغرب ۱۸:۳۳:۲۹
طلوع آفتاب ۰۶:۰۹:۰۶
غروب آفتاب ۱۸:۱۵:۲۵
نیمه شب ۲۳:۳۰:۲۵
قیمت سکه و ارز
۱۳۹۶/۰۲/۰۷ - ۱۴:۳۳

نقش کشورهای غربی در چگونگی شکل گیری اندیشه سلفی - نحوه تعامل غرب با جریان سلفی- وهابی

گروهها وفرقه های مختلف از دیرباز همواره در درون جامعه اسلامی خود را منتسب به اسلام نموده و قرائت های مختلفی را از اسلام ارائه کرده اند با نگاه پارادایمی، اندیشه سیاسی مسلمانان را در سطح کلان می توان به سه جریان سنت گرایی دینی، نوگرایی دینی و تجدد گرایی دینی، تقسیم نمود.

نقش کشورهای غربی در چگونگی شکل گیری اندیشه سلفی - نحوه تعامل غرب با جریان سلفی- وهابی

به گزارش سراج24،

نحوه تعامل غرب با جریان سلفی- وهابی:

شواهد تاریخی بیانگر آن است که گروهها و فرقه های دینی رادیکال با هدف بیداری اسلامی و احیای اسلام ظهور یافته اند. بیداری اسلامی پدیده ای است که در واکنش به استعمار کشورهای اسلامی توسط غرب و شرق برای اعاده عزت و هویت اسلامی در جهان اسلامی به وجود آمد ودر کشورهای اسلامی به صورت جنبش های فکری اجتماعی ونظامی متجلی گردید. (دکمجیان،1366)

زمینه های شکل گیری احیاء اندیشه و سنت اصیل اسلامی همواره از دیرباز در درون جامعه واندیشه مسلمانان وجود داشته و طی قرن های متمادی بخشی از اندیشه های جوامع اسلامی به شمار می رفته، اما این نوع تفکربه علل مختلف کمتر در سده های گذشته به مرحله عمل رسیده است؛ بنابراین از آنجا که بافت جمعیتی کشورهای اسلامی بخصوص منطقه خاورمیانه دارای تکثر قومی-فرقه ای زیادی است. وجود این مساله موجب گردیده تا استعمارگران غربی از دیرباز با آگاهی از آن با استراتژی ایجاد اختلاف مذهبی به حمایت از جریان های افراطی وهابیت و سلفی بپردازند وآنها را با برنامه های خود همراه سازند تا موجبات حضور همیشگی خود را در این منطقه فراهم سازند.

با این رویکرد؛ غربی ها در سه منطقه اسلامی سرمایه گذاری کردند. وهابیت در حجاز؛ بهاییت در ایران و قادیانیت در هند. «گرچه فرهنگ علوی مردم ایران و همچنین وقوع انقلاب اسلامی توانست ریشه بهاییت را از ایران برکند و قادیانیت نیز نتوانست به اهداف خود در شبه قاره هند دست یابد، اما وهابیت درحجاز، با کمک پادشاهی بریتانیا ورهبری توماس ادوارد لارنس، رایزن نظامی این کشور در دولت عثمانی، براین منطقه سلطه پیدا کرد.» (زیدی،1374: 76) بنابراین مهمترین عوامل تاثیر گذار بر پیدایش و گسترش فکر سلفی را می توان در آشفتگی اجتماعی و سیاسی جوامع اسلامی، فقردینی، فرهنگی ومالی در میان این جوامع و از همه مهمتر حمایت همه جانبه غرب بخصوص امریکا و صهیونیسم یهودی، برای تداوم سلطه خود و استمرار آن دانست.

 غربی ها در سده های اخیر باعث انحراف حرکتهای اصیل اسلامی و تقویت فرقه گرایی، متناسب با منافع خود در جهان اسلام شدند تا بدین وسیله بتوانند یکپارچگی و هم بستگی مسلمانان جهان را از بین ببرند، توان دفاعی آنها را سرکوب کنند و نگذارند که انان با استفاده از حقایق و معارف اصیل اسلام، قدرت اتحاد خود را بشناسند و به مقابله با استعمارگران بپردازند.

مستر همفر جاسوس انگلیس در کشورهای اسلامی که خود را با نام محمد معرفی می کرد در خاطرات خود می نویسد: با شناسایی محمد ابن عبدالوهاب و ایجاد تشکیلات منظم و ترغیب وی جهت گسترش اندیشه جدید باعث شد تا ایین جدیدی در راستای منافع غرب در جهان اسلام شکل بگیرد می گوید یک روز نزاع و اختلاف بین دو مذهب اسلامی سنی وشیعه را در وزارت مستعمرات انگلیس مطرح کردم و روسای کشورم بسیار خوشحال شدند و مرا مامور کردند تا هر چه زودتر از این اختلاف استفاده کرده و شکاف بین آنها را دامن زنم سپس به نحوه اشنایی خود با محمد ابن عبدالوهاب و خصوصیات فکری و تفرقه انگیز او می پردازد که زمینه مناسبی برای ایجاد مکتبی جدید داشت و او را برای این کار بسیار تشویق کرد. (همفر،1380: 20-40)

در واقع انگلستان، هزینه ها و سرمایه های کلانی را صرف کرد تا اینکه جاسوس کهنه کار این کشور در خاورمیانه به تکاپو افتاد و پس از سالها نفوذ در بین مسلمانان، در حوزه های علمیه کشورهای اسلامی و عربی مشغول درس شد و در صدد یافتن گزینه ای مناسب بود که استعداد قداست شکنی و ایجاد شکاف در جهان اسلام و اختراع مذهب جدیدی داشته باشد (اسدالهی،1383)

حوادث و شرایط تفرقه افکنانه تکفیری ها موجب فتنه‌های فرقه‌ای شد و تفرقه و چند دستگی میان جامعه اسلامی به وجود آمد و به دشمنان اسلام اجازه داد که در امور آن‌ها دخالت کنند و با پرداختن به مشکلات فرقه‌ای، به مشکلات سیاسی و اجتماعی دامن بزنند. از این رو این روند به تضعیف امت اسلامی در جهان و سقوط در برابر دولت‌های استکباری و جوامع کافرمنجر شده است.

اولین مواجهه غرب با اسلام گرایان سلفی، به شکل مشخص به مبارزه مجاهدین افغانستان با اشغالگران ارتش سرخ شوروی باز می گردد. ایالات متحده قبل از تجاوز شوروی به افغانستان، سیاست خاصی در ارتباط با آن نداشت و این کشور از جایگاهی در سیاست خارجی آمریکا برخوردار نبود. (علی آبادی، 1375: 259) اما پس از شروع حمله شوروی به این کشور آمریکا با تغییر سیاست خود از طریق پاکستان به حمایت از مجاهدین افغانی پرداخت و خواستار خروج شوروی از افغانستان گردید.

این استراتژی امریکا در دوره نظام دوقطبی همواره با شعار جلوگیری از نفوذ کمونیسم توجیه می گردید. طی این جنگ دهها هزار نفر از کشورهای عربی برای کمک به مجاهدین افغانی دربرابر کمونیسم شوروی به این کشور اعزام شدند؛ و در جریان این جنگ پیوندی استراتژیک میان مجاهدین عربی- افغانی و دولت ایالات متحده برقرار گردید؛ که در سال 1982 ابتدا با عنوان دفتر «مکتب خدمت» توسط عبداله عزام، مبلغ وهابی، تشکیل شد و در سال های بعد تحت عنوان القاعده و طالبان ادامه پیدا کرد.

 در این ارتباط غرب بخصوص امریکا با همکاری کشورهایی مانند عربستان و پاکستان نقشی مهمی در شکل گیری این گروه ایفاء نمودند. بطوری که گروه وهابی-سلفی طالبان موفق شد با تکیه بر حمایت های متحدین عربی و غربی، در جنگ های داخلی میان گروههای مختلف قدرت را تصاحب کند؛ و به جهت اینکه امریکایی ها مخالف عبورانتقال خطوط نفت وگاز اسیای میانه ازطریق ایران بودندبه انعقاد قراردادهایی با طالبان، جهت انتقال نفت وگاز اسیای میانه از طریق افغانستان و پاکستان به بازارهای بین المللی شدند.

بعد از فروپاشی شوروی (بلوک شرق) شکاف عمیقی بین امریکا و متحدان اروپایی او در خصوص چگونگی تعامل آنها در آینده نظام جهانی به وجود آمد؛ اروپایی ها در دوره جدید دیگر نیازی به حمایت امریکا در برابر سایر قدرتهای جهانی احساس نمی کردند. امریکاییها برای این که بتوانند نقش کلیدی و یگانه خود را در سراسر جهان گسترش دهند و بتوانند همچون دوران جنگ سرد کشورهای اروپایی را با خود همراه نمایند و از طرفی نیز با توجه به نظریه هانتینگتون از گسترش رو به رشد اسلام واقعی که غالبا متاثر از انقلاب اسلامی ایران است مقابله نمایند.

با بحران سازی و فرقه سازی بخصوص با تمرکز بر روی اسلام سلفی و وهابی وگسترش و رشد بنیادگرایی اسلامی در کشورهای مختلف اسلامی و ترویج اسلام هراسی در سراسر جهان تلاش نمودند تا اروپایی ها را مجاب به پذیرش این نقش نمایند؛ بنابراین دشمن سازی، یکی از مهمترین عوامل وحدت بخش در جهان غرب است که نهایتا با تحکیم هژمونی آمریکا باعث می شود، سیطره جهانی آمریکا محفوظ بماند.

 لذا فعالیت های تروریستی گروههای سلفی تکفیری بهانه لازم را برای حضور همه جانبه غرب به رهبری آمریکا را در جهان اسلام موجب شده است؛ بنابراین جریان سلفی تکفیری در حال حاضر از عوامل مهم فتنه گری در جهان بخصوص جوامع اسلامی است؛ که در قالب دفاع از سنت، عملا در مسیر اهداف غرب حرکت می نماید.

 ائتلاف آمریکایی-طالبانی در دهه 1990 دچار چالش هایی گردید؛ بعد از اینکه طالبان براساس برداشتهای سلفی، مبادرت به تشکیل امارت اسلامی در افغانستان کردند، بدنبال عملی کردن این برداشتها در افغانستان برامدند از جمله این سیاستها می توان به اجرای احکام سخت گیرانه ای اشاره کرد که در قبال زنان و دختران مرتکب شدند؛ اشاره کرد. بعد از این حرکتها بود که آمریکایی ها، حکومت طالبان را به رسمیت نشناختند. این حرکتها موجبات جدایی امریکا از این گروهها را فراهم نمود. تاآنجا که این جنگجویان سلفی احساس کردند که از سوی امریکایی ها مورد بی مهری قرار گرفته اند.

این مساله موجب گردید تاسرکرده این گروهها یعنی بن لادن حکومت عربستان را به بهانه ایجاد پایگاههای امریکایی در عربستان، در جریان جنگ خلیج فارس، مورد انتقاد شدید قراردهد. پس از آن بن لادن به نشانه اعتراض به حاکمان سعودی، به سودان رفت؛ و اقدام به سازماندهی و گسترش نیروهای خود نمود وی در سال 1994 مجددا به افغانستان بازگشت و با گروه طالبان متحد شد. وحملاتی را علیه امریکایی ها تدارک دید.

از جمله این برنامه ها حمله به نیروهای آمریکایی حاضر در سومالی، منفجر کردن همزمان سفارتخانه های آمریکا در پایتخت کنیا و تانزانیا و حمله به ناو جنگی یو اس اس کول امریکا در سواحل یمن می توان اشاره کرد. علی رغم اینگونه حوادث، رابطه طالبان با امریکا تا سال 2001 و حادثه 11 سپتامبر همواره با فراز و نشیب هایی همراه بوده است.

حادثه یازده سپتامبر یکی از اتفاقاتی بود که امریکایی ها به بهانه خشونت گروههای سلفی و تکفیری و خطر وجود این گروهها، برخی اهداف و راهبردهایی چون تسلط و دستیابی بیشتر بر امور اقتصادی، فرهنگی و سیاسی منطقه خاورمیانه، کنترل و نظارت بر رقبایی چون چین، روسیه و ایران، بهبود روند صلح اعراب و اسراییل ومقابله با رشد اسلام گرایی در جهان، بویژه در غرب را دنبال کردند.

حوادث 11 سپتامبر را می توان پایان دوره گذار سیاست خارجی آمریکا دانست. این حادثه با خلق دشمن جدیدی به نام تروریسم، زمینه را برای بهره برداری آمریکا از سیاستهای خود از نظام بین الملل با توجه به مفهوم تروریسم فراهم کرد. چه اینکه دشمن تراشی و ایجاد دشمن فرضی، یکی از لازمه های تعقیب استراتژی توسعه طلبانه غرب و به ویژه ایالات متحده است. از اینرو، خاورمیانه مرکز ثقل سیاست خارجی آمریکا پس از حادثه 11 سپتامبر شد؛ چرا که آمریکا ارزش‌های هویتی خود را در تعارض با ارزش و هنجارهای مردم این منطقه یافته است. (جرویس،2003: 187)

 بنابراین پس از این حادثه، موج اسلام هراسی به شکل هدفمند و در چارچوب های رسمی و قانونی تجسم یافت. وچهره خشونت بار اسلام هراسی، به شکل گسترده در محافل علمی دنبال گردید. چنانکه اشاره شد از نظر هانتینگتون مهمترین تعارض ها، در مرزهای فرهنگی جدا کننده تمدن غرب از تمدن های غیر غربی روی خواهد داد. بر اساس این نظریه تمام حرکتهای سیاسی و نظامی غرب در کشورهای اسلامی، به بهانه مبارزه با تروریسم و گسترش دموکراسی توجیه می گردد؛ اما واقعیت این است که این تلاش که ظاهرا برای ایجاد دموکراسی از طریق حضور نظامی غرب، در جهان اسلام صورت می گیرد چیزی بجز افزایش خشونت و تروریسم بر جا نگذاشته است.

در مجموع، شواهد نشان می دهد که امریکا برای اجرای راهبرد نفوذ به مناطق حساس جهانی و به ویژه آن دست مناطقی که در سرزمین های اسلامی واقع است، با بزرگنمایی تهدیدات ناشی از افراط گرایان سلفی و تروریست های وهابی، خطرات ناشی از خروج نیروهای نظامی خود را در محیط امنیتی این کشورها برجسته کرده و آن را زمینه ای مهم برای بازگشت مجدد بنیادگرایی اسلامی و ایجاد بی ثباتی و اشوب برای کشورهای عمدتا ضعیف و آسیب پذیر اسلامی تداعی و القاء کرده اند. (هرسیج وتویسرکانی،1392: 210-211)

بعد از حوادث یازدهم سپتامبر، نام اسامه بن لادن با دلخراش  ترین، سازمان یافته ترین و وسیع ترین حمله تروریستی قرین گردید. نقض گسترده حقوق بشر در افغانستان، حمله به مراکز دیپلماتیک، فعالیت های تروریستی گسترده در سطح جهان و دلایل دیگر از این دست باعث گردید تا در سیاست های آمریکا در قبال طالبان و القاعده تجدیدنظر صورت گیرد. (نصرتی نژاد، 1381: 72 - 75)

 لذا راهبرد کلان غرب به رهبری امریکایی ها، برای حفظ و تداوم موقعیت فعلی و جلوگیری از قدرت و نفوذ تمدن های دیگر بخصوص تمدن اسلامی، بحران سازی در مناطق مختلف جهان است. چنانکه تجربه 11 سپتامبر و برخی دیگر از وقایع سال های گذشته نیز ثابت نموده است یکی از راههایی که با کمترین هزینه می توانند بیشترین سود را ببرند، ایجاد التهاب و بحران فکری- عقیدتی و سیاسی-نظامی در حساس ترین و ژئوپولتیک ترین منطقه جهان یعنی خاورمیانه و جهان اسلام است که می تواند دست آوردهای عظیم اقتصادی، سیاسی، نظامی برای آنها داشته باشد.

 تفکر سلفی طالبان از زمان پیدایش، از سوی کاخ سفید مورد حمایت قرار گرفت اما بعدها با توجه به اصطکاک منافع آنان در منطقه، نزاعی عمیق میان آنان درگرفت و امریکا به بهانه وجود القاعده و حامیان سلفی آنها به افغانستان حمله نظامی کرد. حمله ظاهری امریکایی ها به این گروه در عمل باعث ارتقای جایگاه راهبردی آنها و محوریت قرار گرفتن تفکر سلفی گردید. در کشور عراق نیز اگر چه امریکایی ها خطر وجود سلاح های کشتار جمعی را در این کشور مطرح نمودند؛ اما تا مدتها فعالیت های تروریستی و خرابکارانه گروههای سلفی و وهابیون را که مورد حمایت عربستان بودند را بهانه ای برای حضور دراز مدت در این کشور برمی شمردند.

 از سال 2001 تا 2009، غربی ها همواره تلاش کردند تا اقدامات وفعالیت های گروههای سلفی را در راستای استراتژی کلانی به نام اسلام هراسی تعریف نمایند اما از آغاز اعتراضات مردمی چند سال اخیر و شروع آنچه «بیداری اسلامی» یا «بهار عربی» خوانده می شود، حرکتهای جهادی سلفی نیز به شکل بی سابقه ای توسعه یافته است.

بسیاری از کشورهای اسلامی بخصوص بعد از حرکتهای اسلامی چند سال اخیر شاهد حضور نیروهای غربی به بهانه خطر ناشی از تهدید گروههای وهابی و سلفی هستند. علاوه بر خاورمیانه و اسیای مرکزی، خشونت های پیروان طریقت وهابی، حضور نیروهای نظامی ایالات متحده در کشورهای قاره افریقا را نیز رقم زده است. امریکا در قاره افریقا هنوز فاقد پایگاه هایی با مشخصات پایگاه نظامی دائمی است؛ اما ترس از القائده یا بهانه حضور تروریست های سلفی، امریکا را بر آن داشته تا به طور جدی دنبال ایجاد پایگاههای دائمی در کشورهای افریقایی باشد. (عجم،1389: 48)

 تحرکات گروههای وهابی در سومالی، در جنوب الجزایر و منطقه ساحل و صحرا و تشکیل سازمان القاعده در المغرب الاسلامی و اقدامات ایذایی و تروریستی این گروه بویژه در نیجر، موریتانی و مالی و کشتن گروگان های اروپایی، نقش مهمی در مانور امنیتی و نظامی امریکا در حوزه شاخ افریقا داشته است؛ و زمینه را برای بازگشت استعمار اروپایی و امریکا به کشورهای اسلامی افریقا را فراهم ساخت. (صبری،1388: 10)

سلفی ها در صدد تفسیری تجددخواهانه از اسلام هستند که با منافع غرب و کشورهای غربی همسویی داشته باشد. در این باره دانیل پایپز از مدیران برجسته نئومحافظه کار، در راستای نظریه هانتینگتون به صراحت اظهار می دارد: «هدف نهایی از جنگ علیه تروریسم، مدرنیزاسیون خود اسلام یا به عبارتی، مذهب سازی است.» (اسماعیلی،1386: 191-195)

دانیل پایپس، رئیس وقت انستیتو پژوهش‌های سیاست خارجی آمریکا، در سال 1368 در این زمینه اظهار داشت: امروزه مسلمانان به ایران نگاه می‌کنند و از آن الگوبرداری می‌کنند. اگر این تجربه موفق شود، جسارت مسلمانان کشورهای دیگر بیشتر خواهد شد و این برای ما قابل تحمل نیست. «غربی ها با اطلاع از فرهنگ شیعه که در سه عنصر انتظار، شهادت و ولایت پذیری؛ خلاصه می شود، به اهمیت قدرت شیعیان پی برده و از این رو، همواره با حمایت و تحریک پنهان وهابیت، سعی در مهار این قدرتی دارند که انقلاب اسلامی ایران نماد مسلم آن است.

هم ایالات متحده و صهیونیسم و غرب و هم سران وهابی کشورهای عربی آگاهند که تنها خطری که ثروت و قدرت نامشروع و اهداف استعماری آنها را در مقابل مستضعفان جهان تهدید می کند، موج اسلام خواهی مردم جهان است که الگوی فکری و سیاسی خود را از عقاید و تجارب منطبق بر ظلم ستیزی و عدالت خواهی یگانه مذهب رهایی بخش اسلام یعنی شیعه کسب می کند.»(هرسیج و تویسرکانی،1392: 69-68)

فرقه های منتسب به جریان سلفی را می توان مقدمه ای بر انحرافات اجتماعی و ایجاد ناامنی در کشورهای اسلامی برشمرد. چرا که رفتارهای انحرافی این فرقه ها متعصبانه و تجزیه طلبانه و مخالف هنجارهای مرسوم این کشورها به شمار می رود همین امر باعث شده است تا استعمارگران و استکبار جهانی بخصوص امریکایی ها بیشترین بهره را در این میان ببرند و با استفاده از ابزار و امکانات مدرن سیاسی، اطلاعاتی، نظامی و غیره در صدد مقابله با جریان ها و اندیشه های اصیل اسلامی بخصوص انقلاب اسلامی ایران برایند؛ بنابراین غرب هر زمان احساس کند حرکتهای سیاسی و اجتماعی جهان اسلام موضوع را به سمت اهداف دلخواه آنها پیش نمی‌برد، آن را منحرف و به مسیر دلخواه خود سوق می دهد.

انقلاب اسلامی ایران از جمله این حرکتها بود که به مذاق غربی ها خوش نیامد لذا در سه دهه گذشته همواره بدنبال این بوده اند تا این حرکت را از مسیر خود منحرف سازند. چرا که شکل گیری انقلاب اسلامی ایران و حرکتهای مقاومت در جهان اسلام در راستای احیاء تمدن اسلامی و بازگرداندن اسلام به عرصه زندگی سیاسی، شکل گرفته واز طرفی نیز این حرکتها با افول سلطه غربیان همراه بوده است. روابط غرب به رهبری امریکا و سلفی ها دارای یک تعامل دوطرفه است، آمریکا عملا باعث تقویت و گسترش فعالیت تروریست های سلفی می شود و از سوی دیگر فعالیت های تروریستی، بیشتر بهانه های آمریکا برای مداخله نظامی را توجیه پذیر تر می سازد.

 در کنار این راهبرد می توان از طرح هایی از جانب غربی ها برای مقابله با جریان مقاومت، تحت عنوان مقابله با تروریسم ذکر کرد که هدف نهایی آنان خلع سلاح کامل گروههای جهادی است؛ بنابراین آنها در صورتی که بتوانند گروههای جهادی مخالف خود را خلع سلاح کنند در ادامه بدنبال محدودیتهای شدیدی نیز برای مقابله با جمهوری اسلامی ایران هستند؛ و در عوض بدنبال جایگزینی اسلامی متناسب با منافع و ارزش های خود هستند

شیعه هراسی به عنوان یکی از ابزارهای توجیهی وهابیون برای شیعه زدایی و مخالفت با نظام جمهوری اسلامی ایران به شمار می رود، این امر باعث شد تا امریکا با توجه به نظریه هانتینگتون در چارچوب استراتژی کلان خود با حمایت گسترده از این گروهها که در راستای منافع آنها قدم بر می دارند به نوعی جلوی تاثیرات روز افزون انقلاب اسلامی ایران را سد کنند و از گسترش تمدن نوین اسلامی در برابر تمدن غربی جلوگیری به عمل آورند.

 بنابراین برای ناهنجار و ارتجاعی جلوه دادن انقلاب اسلامی ایران و حرکتهای اصیل اسلامی، از واژگانی چون بنیادگرایی و رادیکالیسم اسلامی استفاده کرده و نمونه های افراطی دست پرورده خود را مثل گروههای سلفی و وهابی را با سلطه وهجمه رسانه ای خود به عنوان نمایندگان اسلام سیاسی مدرن به جهانیان معرفی می نمایند؛ بنابراین علیرغم اینکه ممکن است برخی فعالیت های تروریستی سلفی ها باعث ایجاد مشکلاتی برای ایالات متحده شود، اما در کل، بهانه خوبی را برای برتری جویی های امریکایی ها و صهیونیست ها فراهم نموده است.

غرب با محوریت امریکا و انگلیس با همراه نمودن حکومتهای فاسد و دیکتاتور منطقه و گروههای تندرو سلفی طرح جدیدی را که اسنودن افشاگر مسائل امنیتی امریکا اعلام کرد تحت عنوان لانه زنبور در دستور کار دارند این طرح که با هدایت آمریکا، اسرائیل و سازمان امنیتی انگلستان انجام گرفته را می توان در راستای جلوگیری از شکل گیری قدرت واقعی تمدنی اسلام تبیین نمود. در همین راستا غرب همواره بدنبال ایجاد جنگ داخلی، تضعیف نیروهای مقاومت و تجزیه کشورهای منطقه می باشد. مهمترین مانع غربی ها در اجرای این طرح جریان مقاومت و کشورهای حامی آنها از قبیل ایران و سوریه می باشد.

 لذا غربی ها همواره سعی کرده اند تا این مانع را در هم شکنند. لذا از آنجا امکان برخورد مستقیم نظامی با جریان مقاومت به دلایل مختلف از جمله تجربه جنگ های افغانستان و عراق به نفع غرب و حامیان آنها نبوده و در عمل نیز امکان پذیر نیست؛ بنابراین آنها به دنبال راههای مناسب جایگزین می باشند. یکی از بهترین راههای جایگزین حمله مستقیم نظامی را می توان استفاده از حاکمان مستبد منطقه و جریان سلفی تکفیری و اخوانی دانست.

 از آنجا که این گروهها و دولتها بقاء خود را مدیون کشورهای سلطه گر هستند بهترین گزینه در این خصوص به شمار می روند. کشورهای غربی از شکل گیری و به دست آوردن قدرت توسط گروههای افراطی و سلفی تا زمانی که به منافع آنها ضرری نرساند حمایت می کنند. چنانکه این مساله در جنگ های چند ساله گذشته در کشورهایی همچون افغانستان، سوریه و عراق خود را نشان داده است.

غرب علی رغم مخالفت ظاهری با این گونه حرکتها همواره به تجهیز این جریان ها اقدام نموده است. چرا که وجود اینگونه فرقه های جنگ طلب با برداشت سطحی و انحرافی که از اسلام دارند بیشترین نفع را به غربی ها می رساند؛ بنابراین بعد از حرکتهای مردمی جهان اسلام در چند سال گذشته، از آنجا که غالب این حرکتها را به سود خود نمی دیدند به سرعت به مصتدره این حرکتها اقدام نمودند و کشورهای درگیر در این خیزش‌ها نظیر مصر، تونس، لیبی، یمن و بحرین یا به سرعت دچار تغییر نظام شدند و یا با گذشت زمان، اعتراضات مردمی در آن‌ها فروکش کرده و یا مانند بحرین و عربستان به شدت سرکوب شدند؛ بنابراین حاکمان عربی هم‌پیمان غرب در منطقه به همراه ترکیه در تلاش‌اند تا نقشه جدید سیاسی خاورمیانه را آنطور که می خواهند رقم بخورد نه آنطوری که مردم منطقه دنبال می نمایند.

خاتمه و نتیجه:

در چارچوب نظریه هانتینگتون، غرب برای جلوگیری از گسترش تمدن اسلامی بدنبال ارائه و معرفی تصویری سیاه، ارتجاعی و خشونت بار از اسلام و اسلامگرایی است. در این زمینه گروههای سلفی به بهترین وجه می تواند انتظارات آنها را براورده سازد؛ بنابراین غربی ها با برجسته کردن این گروهها و نشان دادن آنها در کنار انقلاب اسلامی ایران و تعمیم رفتار غیر عقلانی و غیر انسانی این جریان ها با پشتیبانی عظیم رسانه ای تلاش می کنند تا چهره ای خشن و غیر متمدن از اسلام و انقلاب اسلامی ایران به جهانیان معرفی نمایند.

استراتژی امریکا در حال حاضر نسبت به جریان سلفی مبهم است و سیاست روشنی را به کار نمی گیرد. حمایت یا عدم حمایت غرب از این گروهها همواره بستگی به تامین منافع غربی ها داشته و دارد. چنانکه از یکسو این گروههای سلفی مجری حرکتهای خشونت بار در جهان اسلام با هدف تضعیف اتحاد اسلامی و افزایش تعارض میان ملت ها و دولت های خاورمیانه در راستای استراتژی غرب قدم بر می دارند و باعث شده است تا غرب بخصوص امریکا مجددا مانند دهه 1980، با گروه های تروریستی القاعده وسلفی ها، در موارد بسیاری از جمله، تضعیف جبهه مقاومت و ایجاد مانع در برابر گسترش نفوذ ایران.

اشتراک منافع پیدا نمایند؛ و به حمایت از آنها بپردازد و از طرفی، از آنجا که از نظر غربی ها بخصوص امریکا مشکل دنیای معاصر خشونت، بنیادگرایی و عدم دموکراسی است. امکان اتحاد با این گروهها تضعیف می شود؛ چرا که این گروهها دارای تمام این خصوصیات می باشند و در بلند مدت می توانند تهدیدی جدی علیه خود این کشورها به حساب بیایند. تجربه این گروهها در افغانستان نشان می دهد منجر به شکل گیری یک تهدید تروریستی جهانی به نام القاعده گردیده است.

با توجه به اینکه در اعتقادات این گروهها، غرب به عنوان عدوالبعید به حساب می اید باعث شده است تا غرب علی رغم حمایت های همه جانبه در سالهای گذشته که از سلفی ها بخصوص در سوریه داشته از طرفی نیز نگران قدرت گیری این گروهها شود؛ بنابراین، از نظر آنها تضمینی وجود ندارد که این گروههای سلفی و تروریستی، متوجه خود این کشورها و یا فرزند نامشروع آنها، اسرائیل نشوند.

مراجع

ابن بشر النجدی، عثمان (1349 ق). عنوان المجد فی تاریخ النجد، جلد اول، مکه مکرمه: المطبعه السلفیه.

ابن غنام، حسین (1415 ه.ق). تاریخ نجد. قاهره: دارالشروق.

اسدالهی، محمود (1383). وهابیت توطئه استعمار، تهران: نشر الف.

اسماعیلی، حمیدرضا (1386). القاعده از پندار تا واقعیت، تهران: اندیشه سازان نور.

امیری وحید، مجتبی (1375). نظریه برخورد تمدن ها، هانتینگتون و منتقدانش، تهران: وزارت امور خارجه.

 امین العاملی، سید محسن (1376). تاریخچه-و نقد و بررسی عقاید و اعمال وهابی ها. ترجمه ونگارش ابراهیم سید علوی، تهران: امیرکبیر.

بوطی، محمدسعیدرمضان (1375). سلفیه بدعت یا مذهب، ترجمه حسین صابری، مشهد: بنیاد پژوهش های اسلامی.

دکمجیان، هراریر (1366). اسلام در انقلاب (جنبشهای اسلامی در جهان غرب)، ترجمه؛ احمدی، تهران: کیهان

دین پرست، منوچهر (1384). سفر وهابیت به مصر، مجله زمانه، سال چهارم، شماره 33، خرداد:73-68.

زیدی، علی مرتضی (1374). فعالیت های تبلیغاتی دشمنان اسلام در جهان، مجله معرفت، شماره 13.

صبری، انوشه (1388). سلفیه تهدیدی برای اینده اسلام در افریقا، وطن امروز، شماره 358

عجم، محمد (1389). القاعده: زمینه ساز استقرار پایگاههای نظامی امریکا و ناتو در افریقا، مطالعات افریقا، سال پانزدهم، شماره 21، بهار و تابستان.

علی آبادی، علیرضا (1375). افغانستان، تهران: وزارت امور خارجه.

قربانی، کاوه و رجبی، سوران (1387). میزان تاثیر پذیری جوانان کردستان از فعالیتهای وهابیون در استان کردستان، واحد مطالعات و برنامه ریزی سازمان ملی جوانان استان کردستان.

الگار، حامد (1386). وهابی گری، ترجمه احمد نمایی، مشهد: بنیاد پژوهش های اسلامی

لامان، (1375). عوامل ارتباط بین اسلام و غرب، دیدگاهها و تحلیلها، بولتن دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی وزارت امور خارجه، سال دهم، شماره 103، مهر.

مکارم شیرازی، ناصر (1388). وهابیت بر سر دوراهی، قم: انتشارات امام علی ابن ابی طالب (ع).

نصرتی نژاد، فرهاد (1381). نفت، انرژی و طالبان، مجله کتاب ماه علوم اجتماعی، شماره 54 و 55.

 هانتینگتون، ساموئل (1378). برخورد تمدنها و بازسازی نظم جهانی، ترجمه محمد علی حمید رفیعی، تهران: دفتر پژوهش های فرهنگی.

 هانتینگتون، ساموئل (1376). رویارویی تمدن ها، ترجمه سیمین موحد، مجله سروش، سال نوزدهم، ش 83

هرسیج، حسن و تویسرکانی، مجتبی (1392). چالش های وهابیت، ایران، جهان اسلام و غرب، تهران: دانشگاه امام صادق و پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات.

همفر، مستر (1380). خاطرات مستر همفر، جاسوس انگلیس درکشورهای اسلامی، ترجمه علی کاظمی: قم، اخلاق.

هینس، جف (1381). دین، جهانی شدن و فرهنگ سیاسی در جهان سوم: تهران، پژوهشکده مطالعات راهبردی.

 Jervis, Robert (2003), Understanding the Bush doctrine, in  Poltical Secience Quarter,

منبع:فارس

اشتراک گذاری
نظرات کاربران
هفته نامه الکترونیکی
هفته‌نامه الکترونیکی سراج۲۴ - شماره ۲۴۴
اخرین اخبار
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••