به گزارش سراج24،صادق خلیلیان وزیر اسبق جهاد کشاورزی در گفتوگویی با پنجره ارزیابی از عملکرد اقتصادی دولت یازدهم ودغدغه های معیشتی مردم داشته است.
با عادی شدن روند افزایش هر روزه قیمت کالاهای اساسی مورد نیاز مردم، دغدغه بزرگی بهعنوان معیشت مردم شکل گرفته است. دولت یازدهم که با شعارهای عمدتا اقتصادی و بهبود شرایط کسب و کار بر سر کار آمده تاکنون عملکرد قابل دفاعی در حوزه اقتصادی نداشته است و با نهایی شدن برجام نیز انتظارات برآورده نشده است.
ارزیابی شما از سیاستهای حمایتی دولت در این دو سال گذشته در حوزه اقتصاد چگونه است؟ آیا اقدامات صورت گرفته در راستای تولید بوده است؟
بهنظر میرسد که برای پاسخ به این موضوع باید نگاهی به دولت قبل و ادامه مسیر توسط دولت جدید داشته باشیم. در دولت قبل، بعد از اینکه طرح هدفمندسازی یارانهها اجرا شد. اقدامات موثری در راستای حمایت از تولید کشاورزی صورت گرفت. برای مثال بازسازی واحدهای تولیدی برای افزایش کارایی آنها، حمایت از کشاورزان با گسترش آبیاری تحت فشار و حمایت از صنایعی که قیمتهای حاملهای انرژی آنها افزایش پیدا کرده بود، بهطور جدی در دستور کار دولت قرار گرفت. در دولت گذشته حدود یک سوم مرغداریهای کشور بازسازی شده و مسیر برای فعالیت آنها هموار شد.
عملا با روی کار آمدن دولت یازدهم خیلی از موضوعات به نادرست برآورد شد و بر همین اساس تحلیلها نیز غلط از آب درآمد. دولت یازدهم تمرکز خود را براساس وعده انتخاباتی خود روی این گذاشت که ظرف 100 روز یک چشمانداز مثبت برای گشایش معیشت مردم و اوضاع اقتصادی کشور ترسیم کند. همانطور که مستحضر هستید دولت در این زمینه نتوانست به وعدههای خود جامه عمل بپوشاند. ارزیابی ایشان از مسائل کشور اشتباه بود. تمرکز جدی دولت بر توافق هستهای بود تا بتواند از آن مسیر مسائل اقتصادی کشور را دنبال کند و عملا از ظرفیتهای موجود اقتصاد کشور استفاده نکرد و همه چیز موکول شد به توافق و نتایج حاصل از آن. دولت تصور میکرد که با برداشته شدن تحریمها مشکلات اقتصادی را مرتفع میکند. بعد از اینکه توافق حاصل شد به مرحله اجرای برجام رسیدیم اما انتظارات برآورده نشد. با توجه به اینکه چندین ماه از اجرایی شدن برجام میگذرد هنوز اتفاق خاصی در اقتصاد نیفتاده است.
چرا دولت نتوانست وعدههای خود را محقق کند؟
بهنظر میرسد که دستاندرکاران دولت یازدهم در دو مسیر ارزیابی ناموفقی داشتند: 1. وضع موجود اقتصاد کشور را نمیشناختند و تصور میکردند که در ظرف چند ماه میتوانند بهبود اقتصادی حاصل کنند 2. دولت یازدهم تصور میکرد تمام مشکلات اقتصادی کشور به موضوع تحریمها بازمیگردد. اما پس از توافق نتیجه مثبتی در این زمینه حاصل نشد.
آیا این عدم شناخت بهدلیل مشاورههای اشتباه بود؟
بهنظر میرسد از دو جهت این عدم شناخت حاصل شد: 1. خود آقای روحانی مدت زیادی در کوران مشکلات و مسائل کشور نبود. در حقیقت بهنوعی بازنشسته بود و میتوان گفت که ایشان از بازنشستگی بهکار برگشته است 2. تیم مشاوران رئیسجمهور بازنشستگانی بودند که مدتها از میدان به دور بودند. و مشاهده کردیم که بعد از اینکه دولت یازدهم تشکیل شد همان مشاوران بازنشسته هسته مرکزی دولت را تشکیل دادند. شناخت این گروه از مسائل و مشکلات کشور به 20 سال گذشته بازمیگردد و زمانی که به آن ورود میکنند عملا مشاهده میشود که اتفاق ویژهای در بخش نفت، آب، مسکن، صنعت و... دیده نمیشود. برای مثال زمانی که آقای زنگنه به روی کار آمد اعلام کرد که ظرفیت تولید نفت به چهار میلیون بشکه افزایش پیدا میکند. درحالیکه در آن زمان ظرفیت تولید نفت بیش از چهار میلیون بشکه بود. مشکل ما این بود که بهدلیل تحریمها صادرات نفت با مشکل مواجه شده بود. عملا دولت یازدهم عناصری را رأس امور قرار داد که این افراد در اوج تواناییهای خود پژو و پراید را برای کشور به ارمغان آورده بودند. در حال حاضر هم مشاهده میکنید که بعد از اجرایی شدن برجام بالاترین توافقی که انجام شده است همان توافق با پژوست. این موضوع میتواند وسیله ارزیابی عملکرد دولت در تحقق وعدههای داده شده باشد.
عدهای بر این باورند که دولت بهصورت عمدی هیچ تحرک اقتصادی رقم نزد که پس از برداشته شدن تحریمها تمام مشکلات اقتصادی را بسته به تحریمها نشان دهد. نظر شما در این رابطه چیست؟
در وهله اول توان و تجربه تیم دولت براساس 20 سال قبل است و از طرف دیگر وقتی نتوانستند اقدام خاصی انجام دهند با این تحلیل که تمامی مشکلات بسته به تحریم است تلاش کردند تا با این موضوع افکار عمومی را قانع کنند که با نداشتن فنآوری هستهای به رونق اقتصادی میرسیم. بعد از توافق ترکمنچای هستهای حقیقتا دولت با یک بنبست روبهرو شد که چگونه از زیر این همه انتظارات شانه خالی کند. این موضوع چه عمدی و چه سهوی نتیجهای جز این ندارد که بگوییم گرهگشایی خاصی در ظرفیت اقتصادی کشور بهوجود نیامده است. دولت تمام همت خود را بهکار گرفت تا ظرف چند ماه توافق را به سرانجام برساند. ولی بهدلیل اینکه آمریکا حاضر نبود هیچ امتیازی بدهد و مقام معظم رهبری میخواستند که ایران براساس تواناییها و ظرفیتهای خود عقبنشینی نکند، در نتیجه دولت مجبور شد که بهسمتی برود که امتیاز کوچکی از این توافق حاصل کند و دریافت این امتیازات وقت زیادی را از دولت یازدهم گرفت. دولت عملا نشان داد که در این دو سال اخیر، با توجه به ادعایش مبنی بر توقف تحریمها، توانایی انجام کاری را نداشته است. میتوان گفت که گرههای باقی مانده در اقتصاد کشور طی این دو سال در راستای اهداف سیاسی بهکار گرفته شده و هرگز مبنای آن تحریم نبوده و از سوی دیگر ناتوانی تیم اقتصادی دولت به وضوح دیده شد و به مردم ثابت شد که اگر برجام هم اجرایی شود این تیم توان باز کردن گره مشکلات اقتصادی را ندارد.
سیاستهای پولی اتخاذ شده دولت چه میزان بهنفع تولید بود؟
در این راستا عملا اقدامی خاصی دیده نمیشود. متوسط رشد نقدینگی در دولت یازدهم بیش از دولت گذشته است و یک نوع بیانضباطی پولی را هم شاهد هستیم.
چرا این اتفاق افتاد؟
بهدلیل اینکه دولت یازدهم نرخ ارز دولتی (1126 تومان ) را به سه هزار تومان رساند. سه برابر کردن نرخ دلار باعث رشد نقدینگی در اقتصاد شد.
دلیل این تصمیم چه بود؟
برای اینکه بتواند بودجه دولت را افزایش دهد. بودجه دولت یازدهم در پایان سال 93 نسبت به سال 91 حدود 70 درصد رشد کرد. درحالیکه دولت ادعا میکرد که خزانه خالی است. اگر خزانه خالی باشد چگونه بودجه میتواند رشد کند! این رشد 70 درصدی بودجه به معنای رشد نقدینگی بود. رشد نقدینگی هم بیانضباطی پولی به ارمغان میآورد. اما دولت بهجای اینکه رشد نقدینگی را بهسمت تولید ببرد بهسمت هزینههای جاری دولت حرکت داد.
چرا نقدینگی منجر به ایجاد تورم نشد؟
وقتی در اقتصاد یک شوک بهوجود میآید، مانند تحریمها یا کاهش درآمدهای نفتی، منجر به نوسانات شدید در قیمتها میشود. عدم امکان جابهجایی پول در سطح بینالمللی، نرخ ارز را در ایران سه برابر افزایش داد. این مسئله به اقتصاد ایران شوک وارد کرد. از سوی دیگر بهای واردات مواد اولیه واحدهای صنعتی رشد شدیدی داشت که به تبع آن، هزینه تولید بالا رفت و حتی برخی واحدهای تولیدکننده هم بهدلیل محدودیتهای بینالمللی نتوانستند مواد اولیه خریداری کنند. این شوک به تولید، اقتصاد را بهسمت تورم برد. وقتی تولید به میزان حداقلی خود میرسد، طبیعی است که تقاضا نیز همچنان پابرجاست و این عدم تعادل بین عرضه و تقاضا خود را در قیمتها و یا تورم بالا نشان میدهد. بدین ترتیب در یک مقطع زمانی کشور با یک حجم سنگین افزایش سطح عمومی قیمتها روبه روست و بعد از آن اقتصاد دیگر تحمل افزایش قیمتها را ندارد و عملا با یک تثبیت قیمتهای روبه رو میشویم.
این شرایط را چگونه میتوان تحلیل کرد یعنی ثبات نسبی در قیمتها به دلیل نداشتن ظرفیت افزایش در اقتصاد کشور است؟
فنرهایی که بر اثر تورم جهش پیدا کرد و رها شد حالا به شرایط طبیعی بازگشته، بنابراین تاثیرات این جهش خنثی میشود. بعد از اینکه قیمتها دو یا سه برابر شد، دیگر جایی برای بیشتر شدن قیمتها وجود ندارد. این اتفاق در سال 74 هم در زمان دولت سازندگی پیش آمد. در آن زمان هم نرخ ارز سه برابر شد و نرخ تورم به حدود 50 درصد رسید و پس از دو سال نرخ تورم به زیر 20 درصد نزول یافت. این طبیعت اقتصاد است که بعد از هر جهش نرخ تورم بازمیگردد به وضعیت قبل از جهش. روند طبیعی است. دولت اقداماتی برای کاهش نرخ تورم انجام نداده است. نرخ رشد نقدینگی بالای 30 درصد که نمیتواند توان کنترل تورم را داشته باشد. به همین دلیل است که وقتی از سیاستهای دولت در رابطه با کنترل تورم سوال میشود با پاسخ قانع کنندهای روبهرو نمیشویم. 30 درصد رشد نقدینگی در کدام بخش دولت وارد شده است؟ وقتی تولید در رکود کامل بهسر میبرد، بیگمان این نقدینگی وارد بودجه شده است.
دولت مدعی است که نرخ تورم را کنترل کرده است. اما نرخ تورم کنترل نشده و مسئله عبور از شوک تحریمها یک فرآیند اقتصادی است. از طرفی کجا مردم احساس کردهاند که قیمتها کاهش پیدا کرده است، اینها همه بازی با آمار است، قیمتها در برخی موارد نسبت به زمان دولت قبل افزایش بیشتری نیز داشته است. مثلا اگر قیمت یک کالا در دولت قبل 1000 تومان بود با نرخ تورم 30 درصد، 300 تومان به قیمت کالا اضافه میشد ولی الان اگر قیمت آن کالا 2000 تومان شده باشد در این صورت با نرخ تورم 20 درصد میزان افزایش قیمت 400 تومان خواهد بود که بیشتر از قبل است و این چیزی است که برای مردم محسوس است زیرا باید از جیبشان آن را پرداخت کنند.
برخی معتقدند دولت در یک سردرگمی اقتصادی قرار دارد و برنامه مشخص اقتصادی ندارد نظر شما در این مورد چیست؟
دولت هیچ برنامه اقتصادی ندارد. ایده دولت این است که بعد از اجرایی شدن برجام بخش خصوصی فعال شود و به همین دلیل است که پس از توافق اولیه رئیسجمهور از بخش خصوصی خواست که وارد میدان شوند. یعنی دولت عملا ادامه کار را به بخش خصوصی سپرده است. بخش خصوصی هم نه برنامهای از خود ارائه میکند و نه جایی وجود دارد که از آنها برنامه بخواهد. درحالیکه ابتکار عمل اقتصاد باید در دست دولت باشد. در حال حاضر برنامه ششم که تقدیم مجلس شده است فقط شامل چندین تبصره مورد نیاز قانونی است و هیچ نوع هدفگذاری در متغیرهای کلان و راههای رسیدن به هدف را در برنامه ششم توسعه نگنجاندهاند. دولت مدعی است که اهداف و برنامهها در ضمایم برنامههاست که آن را تقدیم مجلس نکردهاند. در هر صورت این اتفاق یک تخلف قانونی است. دولت موظف بود برنامه را اوایل سال 94 به مجلس تقدیم کند تا شهریور، مجلس آن را به تصویب برساند و بعد از شهریور بودجه سال 95 بررسی شود. عملا قانونمداری دولت با این کار زیر سوال رفت.
بر اساس آمار تولیدات و آمار اشتغال بخش کشاورزی در سال جاری کاهش یافته است. بهنظر شما علت این اتفاق چیست؟
قطعا آمار دولت هیچوقت علیه خود عمل نمیکند. زمانی که دولت آمار میدهد که تولید و اشتغال در بخش کشاورزی کاهش یافته است، این طبیعی است که باید آن را بپذیریم. یعنی وقتی خود دولت به موضوعی اقرار میکند دیگر کسی نمیتواند مدعی شود. علت این موضوع قطعا خشکسالی نیست.
دولت سال گذشته بودجه بخش کشاورزی را کاهش داد و طرحها و پروژههای کشاورزی دنبال نشد و این موضوع آثار خود را به این شکل نشان میدهد. در شش ماه اول سال نرخ رشد کل اقتصاد منفی است. اما محرمانه مانده است. اینها ایراداتی است که به دولت قبل میگیرند ولی دولت جدید نیز در آن مسیر حرکت میکند. دولت دچار تناقض شده است و این امر موجودیت دولت را زیر سوال میبرد.
شما برآوردی از نرخ رشد دارید؟
نرخ رشد که قطعا در شش ماه اول سال صفر یا منفی است. علت آن هم منفی بودن سرمایهگذاریها و رشد بخش صنعت و نفت است. بنابراین عملا رشد اقتصادی به سال 92 بازمیگردد که آن هم در دوران دولت دهم اتفاق افتاده است. در اوایل سال 92 واحدهای تولیدی خود را با وضعیت موجود تطبیق دادند و توانستند شروع بهکار کنند. اما آنچه محصول عملکرد دولت است در سال 94 خود را نشان میدهد که منفی بود. با اقداماتی که دولت قبل انجام داد و با کمک و فعالیت بخش خصوصی واردات مواد اولیه مورد نیاز کارخانهها افزایش یافت و صنایع بهتدریج فعال شدند که با تغییر دولت مصادف شد. اخیرا برخی مسئولان دولت اعتراف کردند که آثار خروج از رکود از زمستان سال قبل نمایان شده بود که نشان میدهد اقدامات وسیع و طولانی مدت در دولت قبل انجام شده است.
پیشبینی شما از وضعیت آینده اقتصاد کشور چیست؟
واحدهای تولیدی در حال حاضر یا تعطیل شدهاند یا با کمترین میزان ظرفیت خود فعالیت میکنند. طبیعی است که در آینده انتظار داشته باشیم واحدهایی در کشور فعال شوند که ظرفیتهای خود را بیشتر کنند و با ظرفیت بالا به فعالیت خود ادامه دهند. بنابراین پیشبینی میکنم روند حرکتی واحدهای تولیدی بهگونهای خواهد بود که سال آینده میتوانیم رشد مثبت را داشته باشیم اما این موضوع هیچ ارتباطی به اجرای بحث برجام و دوران پساتوافق ندارد چون همه واحدها به حالت صفر رسیدهاند و دیگر بدتر و پایینتر از این شرایط امکانپذیر نیست، در نتیجه واحدهای تولیدی در یک روند طبیعی مجددا به حالت پویا بازمیگردند. بدون اینکه دولت برنامه و سیاست خاصی برای آنها اتخاذ کند.
بسیاری از کارشناسان معتقدند که سال آینده سال سختی برای اقتصاد کشور است. بهدلیل اینکه هیچ یک از انتظارات برآورده نشده است و جریان نقدینگی به بخش بانکی کشور و بخش واقعی اقتصاد کشور وارد نشده است و اینکه واحدهای تولیدی بهدلیل نداشتن نقدینگی و شرایط کافی آهسته آهسته بهسمت تعدیل سرمایه حرکت میکنند و نهایتا در سال آینده امکان بروز بحرانهای کارگری وجود دارد.
نرخ رشد سال آینده موقتی مثبت میشود. به این معنی که از تولید صفر درصدی خارج میشویم نه اینکه به وضعیت مطلوب سال 90 بازگردیم. در نتیجه تداوم بحران واحدهای تولیدی آنها را بهسمت تعدیل نیرو و تعدیل سرمایه میبرد و بعد از آن بخشی از این واحدها بهدلیل داشتن معوقات بانکی بالا دچار مشکلات حقوقی خواهند شد. این موضوع باعث انباشته شدن بدهیها میشود. نرخ رشد چند درصدی در سال آینده نشانگر آن خواهد بود که برخی از واحدهای تولیدی کمی توانستهاند که خود را با شرایط تطبیق دهند. طبیعی است که در بلندمدت به تعطیلی کشیده میشوند. نرخ رشد سه یا چهار درصد مثبت نباید هیچ کس را گول بزند.
دولت برای خروج از رکود که البته بسته پیشنهادی ناموفقی هم ارائه داده چه تدابیری را میتواند در پیش بگیرد؟
دولت باید تمرکز خود را روی توسعه زیرساختها و اجرای طرحهای عمرانی بگذارد و از طرف دیگر نقدینگی را بهسمت واحدهای تولیدی سوق بدهد که واحدهای تولیدی بتوانند با تامین نقدینگی کمی سرپاتر شوند. از سوی دیگر باید بدهیهای بانکی را معوق کند. اگر چنین نباشد واحدهای تولیدی دچار بحران پرداخت حقوق میشوند. این دولت، دولتی مردمی است و باید برای مردم کار کند. ما که دارای نظامی سرمایهداری نیستیم. سرمایهدارها ملت را استثمار میکنند و منافع خود را بیشتر میکنند. اگر دولت بخواهد مسیر اقتصادی را بهسمت منافع خود و گروههای وابسته سوق دهد بحرانهای بیشتری پیش میآید.
عناصری که در دولت حضور دارند برای اجرای سیاستهای اقتصاد مقاومتی آمادگی ندارند و اگر دولت قصد دارد که همت خودش را بر تواناییهای داخل بگذارد و در چارچوب اقتصاد مقاومتی بخواهد فعالیت کند بایستی عناصر متناسب با آن را هم در دولت بهکار بگیرد. ما در منطقهای خاص در دنیا قرار داریم و با توجه به سیاستهای استقلالطلبانه جمهوری اسلامی، باید تا جایی که ممکن است اتکای خود را به واردات کالاهای مصرفی خارج از کشور کاهش دهیم. وقتی ظرفیت، توان و دانش فنی داریم و تولیدکنندگان ما هم آماده هستند، دولت باید با حمایت از تولید داخلی از اقتصاد مقاومتی حمایت کند. طبیعی است وقتی ما چنین دولتی با رویکردی قوی که مقام معطم رهبری روی آن تاکید دارند تشکیل دهیم، هم امکان سازماندهی قوانین مختلف ـ در قالب بودجه ـ وجود دارد و هم در قالب برنامه ششم میتوانیم گامهای موثری برداریم.
پیشبینی شما از چشمانداز دولت در دور بعدی انتخابات چیست؟
با توجه به اتفاقاتی که پیش آمده و شرایط اقتصادی موجود دولت آقای روحانی، تنها دولت چهار ساله کشور است